بندرعباس سیتی

نگاه روزانه من به شهر بندرعباس و هرمزگان - بندرعباس سیتی

بندرعباس سیتی

نگاه روزانه من به شهر بندرعباس و هرمزگان - بندرعباس سیتی

زنان تماشاگر، آری یا نه؟

همه چیز از آنجا شروع شد که دولت تصمیم گرفت به زنان اجازه ورود به استادیوم فوتبال را بدهد. نه نه! همه چیز از زمانی شروع شد که مردان وارد استادیوم شدند... نه! همه چیز از موقعی شروع شد که فوتبال اختراع شد! باز هم نه... اصلا همه چیز از زمانی شروع شد که زنان آفریده شدند!

 

اصلا مهم نیست قضیه از کجا شروع شده، مهم این است که الان زنان فوتبال دوست ما از خوشحالی در پوست خود نمی گنجند و بی صبرانه منتظرند تا بلیط به دست، پشت دربهای استادیوم صد هزار نفری آزادی صف بکشند و با لبخندی ملیح، به مردان بگویند که ما هم هستیم!

 

با فرض اینکه این پیشنهاد در مجلس هم تصویب شود، (که بعید می دانم این اتفاق بیافتد) بیایید از زوایای دیگری این موضوع را ببینیم. خوب ما یک استادیوم بزرگ، نه، خیلی بزرگ داریم. آنقدر بزرگ که صد هزار نفر آدم را به یکباره در خودش جای می دهد! کم نیست! از قضا من تا به حال صد هزار نفر آدم را از نزدیک ندیده ام!

 

قرار است یک بازی فوتبال در این استادیوم بزرگ برگزار شود. اتفاقاتی قبل و بعد از بازی به وقوع می پیوندد. خوشبختانه من علاقه ای نسبت به فوتبال ندارم و پیگیر این مسائل هم نیستم، اما واقعا یک بازی فوتبال، آن چیزی نیست که در تلویزیون می بینیم! کمی آمار و اطلاعات واقعی بشنوید از کسانی که بارها به ورزشگاه صد هزار نفری آزادی رفته اند:

 

قبل از شروع یک بازی مهم، ازدحام جمعیت به شدت زیاد است. مواظب پولها و جیبهای خود باشید!

همیشه احتمال اینکه درها بسته شود و پشت در بمانید زیاد است.

در داخل استادیوم: انواع و اقسام آدمهایی را می بینید که از همه جای تهران که نه، از همه جای ایران برای تماشای بازی آمده اند.

بازی شروع می شود، سر و صدا و هیجان بالا می گیرد، فحش های رکیک و زشت از همه طرف به طور گروهی شنیده می شود، ترقه ها و نارنجک ها، و باز هم جیب بری ها...

بازی تمام می شود! بعضی ها هنوز ارضا نشده اند و باید انرژی خود را طور دیگری تخلیه کنند، بعضی دیگر اصلا برای تماشای فوتبال نیامده اند، که هدفشان چیز دیگری است!

صندلی ها شکسته می شوند و به اطراف پرت می شوند، ازدحام جمعیت به اوج خود می رسد. در بیرون استادیوم، بعد از پایان هر بازی، دست کم سه یا چهار اتوبوس توسط اشخاصی آتش می گیرد و یا کاملا از بین می روند!

شیشه های ماشین های عبوری هم از این شلوغی بی نصیب نیستند و ...

 

همه اینها، بعد از انجام یک بازی معمولی بین دو تیم وطنی صورت می گیرد، وای به حال روزی که تیم ملی بازی داشته باشد!

 

حالا تصور کنید که قرار است چند صد، یا چندین هزار نفر دختر و زن هم در این فضا حضور داشته باشند! تنش ها از همین جا شروع می شود. البته همیشه نباید جنبه های منفی را دید! خیلی ها بر این عقیده هستند که حضور خانم ها در بازی کردن بازیکن های فوتبال نقش اساسی دارد! مثلا نیکبخت واحدی را تصور کنید در حالی نامزدش برای تشویق او به استادیوم آمده است، احتمالا در آن زمان نیکبخت یک چیزی توی مایه های رونالدینیو می شود!

در هر حال بعضی ها عقیده دارند حضور خانم ها در همچین مکان هایی جایز نیست. خوب برای حل یک مسئله نباید از آن فرار کرد، یا به قول معروف نباید صورت مسئله را پاک کرد!

 

نه! به عقیده من این عذر بدتر از گناه است. این مشکل محیط است و باید دیر یا زود حل شود. اگر دولت فضایی را برای تفریح بانوان در نظر می گیرد، باید به فکر امنیت و آزادی آنان هم باشد. متخصصین راه های زیادی را برای جلوگیری از مشکلات خاص پیشنهاد می کنند، مثلا اینکه: ورودی ها جداگانه برای زنان در نظر گرفته شود؛ نیروهای ویژه ای مخصوص حفظ امنیت بانوان باشند؛ و مسئله ای که به تک تک تماشاچیان آقا بر می گردد، جوری رفتار کنند که گویی خواهر خودشان برای تماشای فوتبال آمده است! و... بحث در این مورد زیاد است.

 

در هر حال، کشور ما در طی چند سال اخیر حرکت بسیار سریعی به سوی مدرنیته و جهانی شدن داشته است، اگر تصمیم اخیر دولت را هم در راستای همان حرکت در نظر بگیریم. اما ما به زمان نیاز داریم، برای سازش، برای تطبیق فرد فرد افراد اجتماع با این جرکت، باید آهسته و پیوسته حرکت کنیم تا کسی از قافله عقب نماند و بعضی مواقع به آنهایی که عقب مانده اند کمک کنیم تا به ما برسند. کشور ما و مردم ما نیاز به شادی دارند، و این یک امر مسلم است. به عقیده من نباید جلوی همچین حرکاتی گرفته شود. من ده سال بعد را می بینم که نصف یک ورزشگاه صد هزارنفری، زن هستند و همه هموطنان، همه خانواده ها، در کنار هم با رعایت تمام مسائل و بدون هیچ گونه مشکل خاص، به تشویق تیم ملی خود می پردازند و لذت می برند. به قول یکی از دوستان، هر کس پلیس خودش است!

...................................................

 

نظر سنجی بانوی برگزیده هم به خوبی و خوشی انجام شد و خانم فریده قاسمی با رای اکثریت بازدیدکنندگان به عنوان بانوی برگزیده استان هرمزگان انتخاب شد. تبریک به خانم قاسمی و تبریک به همه بانوان دلیر هرمزگانی. هدف، معرفی یک اسم نبود. هدف، تجلیل از همه زنان زحمتکش و دلسوز این دیار بود.

 

نظرات 6 + ارسال نظر
مرجان چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 01:54 ق.ظ http://-----------------------

فکر نکنم این مساله‌ئ خیلی سختی باشه.فکر نکنم زنان جامعه هم نیاز به محافظ داشته باشند بادمون باشه که زنان ما تو همین جامعه دارن زندگی میکنن بدون محافظ و بدون ورودی جدا و یاد بگیریم که زنان محافظ خوشونن.و سالییان زیادی می‌گذره که تو کشورای دیگه زنان از نزدیک یه بازی رو میبینن.فکر نکنم اینقدر پیچیده باشه.

زن مرده چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 08:33 ق.ظ http://www.00000008.blogfa.com

سلام و ممنونم که سر زدی در مورد زن نمونه هم من معتقدم تمام مادران دنیا نمونه اند چون همه فراتر از وظایف خود عمل می کنند

جن زده چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 10:25 ق.ظ http://jenzade.blogsky.com

سلام کامیرای عزیز.
برای تطبیق همه ی مردم با حرکت بسوی مدرنیته و جهانی شدن، علاوه بر آهستگی و پیوستگی، بنظرم آموزش های همگانی هم لازمه. شروع همه ی کارهای جدید با سختی و هیاهو و مخالفتهاست...

گوگانا چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 11:33 ق.ظ http://googana.blogsky.com

سلام.به نظر من باورود زنها به استادیوم مشکلها ۱۰۰برابر میشه((الته بعد از ۱سال درست میشه رنها هم حقی دارن!))

پس خودت هم قبول داری که بالاخره یه روزی درست میشه!

اکسیر پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 ساعت 08:36 ب.ظ

دوست عزیز انتظار نداشتن نظرات را سانسور کنی انسان گاهی باید نقد را هم بپذیره.بهر حالف این اخرین نظره که برای مطالبتان مینویسم البته همه را میخونم ولی اینجوری بهتره.مگه نه؟

هیچ نظری به غیر از الفاط رکیک که به قصد توهین به کسی نوشته میشه پاک نخواهد شد. من چند روزی به اینترنت دسترسی نداشتم و فرصت نکردم به اینحا سر بزنم. همیشه نظرات مخالف شما را هم می خواندم و در مورد آنها فکر می کردم. هر جور راحتید.

جزیره یکشنبه 24 اردیبهشت 1385 ساعت 08:49 ق.ظ

سلام !
جیب بر و هتاک که در هر کوی و برزنی یافت میشود؛ ورزشگاه صدهزار نفری هم از خیلی وقت پیش در این ممکلت وجود داشته ٬البته بدون عوارض جنبی ای که برشمرده اید.
فکر میکنم همه چیز ‌‌٬ دیر زمانی قبل ٬ از آنجا شروع شد که دید ارتجاعی حاکمیت نسبت به زن٬ به جامعه تحمیل شد.
استفاده از تلفن همراه و آنتن ماهواره ای و رواج اینترنت آنهم از نوع فیلتر شده‌ٌ آن از یکسو ‌٬و دفاع از قانون قصاص و سنگسار و نیمی از جمعیت کشور را ضعیفه خواندن و صدها نمونه از این دست از سوی دیگر ٬ نه تنها نشانه « حرکت بسیار سریع کشور به سوی مدرنیته و جهانی شدن » نیست٬که بیشتر حکایت از بحران هویتی دارد که یک جامعه بدان گرفتار آمده است.
چندی پیش مصاحبهٌ کیهان با نمایندهٌ سابق کرمانشاه را خواندم. نامبرده که گویا هم اینک مشاور امور نفتی نیز میباشد و از او به عنوان چهرهٌ فرهنگی !! هم یاد شده بود٬در پاسخ به یکی از پرسشهای خبرنگار کیهان گفته بود:‌« مردم آلمان اگر بشر بودند٬ یک زن را به عنوان رهبر خود انتخاب نمیکردند.»!!
« مدرنیته و جهانی شدن » مقولات وسیعی هستند که یکی از نمودهای آن٬ارزشهای دمکراتیک حاکم بر جامعه است؛ ارزشهایی که علاوه بر نهادینه شدن در فرهنگ و باور یک جامعه ٬ نیز به عنوان قوانینی مدون ٬ حقوق تک تک افراد را به رسمیت شناخته و همهء مردم را به مثابهء شهروندان یک کشور به یک چشم می نگرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد