نمی دونم این مشکل _ معضل _ تئاتر اینحا کی قراره حل بشه؟ اصلا حل شدنی هست؟
دیشب رفتیم تئاتر "شب نشینی در جهنم" رو دیدیم. وقنی وارد سالن شدیم اولین چیزی که توجهمون رو جلب کرد تعداد کم حضار، دکور به هم ریخته و کثیف سن و بعد هم نور افتضاح سن بود که فقط با یه لامپ 1000 مستقیما از بالا تغذیه می شد.
اول یه تکنوازی گیتار اجرا شد و از اونجایی که صدای خواننده کشش کافی نداشت اون جاهایی رو که باید داد می زد، همش فالش می خوند و فقط باید صداش رو تحمل می کردید. خوب اگه سیاورشان بود فقط براین این قسمت یه پست می نوشت!
تئاتر شروع شد، دیالوگ های طولانی و خسته کننده و در عین حال لحن مصنوعی، که نشان از تازه کار بودن بازیگران داشت. محتوای متن به طرز محسوسی غیر واقعی بود که برای واقعی جلوه دادن، نویسنده کلمات و حرفهای رکیکی رو بین دیالوگ ها گنجانده بود.
روند داستان خیلی کند و مبهم بود، سه نفر که توی محل کارشون منتظر کسی هستند و در این انتظار چند ساعته بحث هایی می کنند که اساس و پایه داستان رو تشکیل می ده و این وظیفه بیننده است که با این نور افتضاح که هی کم و زیاد میشه، دکور فقیرانه و نه چندان تاثیر گذار و دیالوگ های نه چندان قوی، اون حس و حال و منظوری رو که نویسنده و کارگردان داشته دریافت کنه.
انصاف نیست که همش از نقاط ضعف گفت؛ تسلط بازیگران روی متن خوب بود، تا آخر کار راحت و روان رفتند. قسمت های طنز تئاتر در حد عالی اجرا شد به طوری که همه از خنده ریسه رفتند! به نظرم اگه این کار همش طنز بود مثل توپ صدا می کرد و می شد یه چیزی توی مایه های بهزاد محمدی! (همون همت خودمون). قسمت پایانی تئاتر هم خوب اجرا شد. فقط اگه کمی امکانات نور و صوتی این سالن بیشتر بود، اجرا هم خیلی بهتر می شد. نمی گم نقاط ضعف از بین می رفت، اما لاقل کمتر دیده می شدند...
بعله، نقاط قوت زیاده، اما اگه کسی از نقطه ضعف ها و کمبود ها نگه، چطور می تونیم پیشرفت کنیم؟ اگه شما (بندریها) هم برید این تئاتر رو ببینید قطعا ناراضی از سالن بیرون نمی یاید، می گم بندریها چون حدس می زنم تئاتر هایی از همین کلاس، که در پایتخت و شهرهای دیگه برگزار میشه متفاوت تر از اینجا باشند. این در حالیه که هنوز اساتید بزرگوار نتونستند به دیدن این تئاتر برند و نظر خودشون رو بنویسند. به هر حال من چیزی رو که دیدم نوشتم. باید منتظر نقد بقیه دوستان هم بود. عکس ها رو هم می تونید در فتوبلاگ مهدیسما ببینید.
سلام
ایول
چه وبلاگ مفصلی
منم وبلاگم آپديت شد...خوشحال ميشم به منم سر بزني
یه دنیا عشق
سلام چاکریم حیف که ما بندر نیستیم ولی میایم با هم میریم تئاتر :ی
سلام کامیرای عزیز ! خدارا شکر که سالن برق داشته ....و خدارا بیشتر شکر که همین سالن سید احمد هم هست ....و باز هم بیشترتر شکر می کنم خدا را که سید احمدی هم بوده که سالنی باشد ....نقد منصافه ای بود ...لذت بردم ....شاد باشی ...
نقد منصفانه ای بود .....
سلام حاج کامیرا جان
نقدت به جا بود شاید این اولین نقطه مشترک ما باشه همیشه به این فکر میکنم که جای هنرهای دراماتیک تو استانمون خالیه ... راستی اون تئاتر ساعات آخر زندگی یه اعدامی اگه اجازه بدی میخوام رو صحنه ببرمش آخه من اینجا یه گروه تئاتر درست کردم ... نظرت رو درباره اجرای ایده ات بگو
اسم نمایشنامه نویس هم باشه اسم تو باشه
به نظر من زیاد نباید بهشون گیر داد چون همینکه اونها تونستن و جراتش رو پیدا کردن که روی سن بیان و نمایش بد ن تاترشون رو خیلیه و حتی توجه به این موضوع که اجازه اجرا گرفتن هم خیلی کار سختیه باید برای کارشون احترام قایل شد. واینکه اگر امکانات کم بود مقصر اصلی کسایی هستن که توی این استان ادعای دلسوزی شون میشه. در واقع باید به اینها دست مریضا گفت که حد اقل پای حرفی که در ائل کارشون زدن وایستادن وتا اخرش امدن البته این اخرش نیست بلکه تازه اول راهشونه و باید تلاش بیشتری بکنن.خوب دیگه بیشتر از این مجالی نیست .
حرف حساب جواب نداره. کامنت شما مکمل حرفهای من بود.
یه پرینت از نظرات انتقادیت بگیر برای دستاندرکاران این جشنواره بفرست. اصلا شاید بهتر باشه باهاشون حرف بزنی شاید سال بعد بشه بهتر برگزار بشه.
سلام کامیرای گلم
ما که تهرانیم
اما خیلی دلم می خواد بیام اونجا رو ببینم
مواظب خودت باش
من اصلا خبر نداشتم والا حتما میرفتم...به نظر من تاتر حرفه ای تو این استان بوجود نمیاد مگه اینکه مردم این استان جرات نقد منصفانه ی تاتر رو به خودشون بدن...باز تو!!! اگه باز خبری شد میشه یه ندا به منم بدی...دعات میکنم به جون خودم!!!
متاسفانه مشکلی که همواره گریبانگیر بچه های تاتر استان هست نبود یک سالن مناسب می باشد .دیگر اینکه طرد شدن نویسنده ها و کارگردانان ی خوش ذوق از عرصه تاتر است که ترجیح می دم اسم نبرم و همی اندازه بسنده کنم آنوقت توقع داریم با این اوضاع و احوال در یک فضای قوطی کبریتی تاریک بتوان نمایشنامه اجرا کرد.....
پایان
شما برای اد کردن لازم نیست اجازه بگیرید استاد ما هستید عزیز.
حالا فهمیدی چرا نیومدم ؟
سلام دوست گرامی خوشحال میشم اگه منو اد کنین و ممنون از اینکه به وبلاگ من سر زدید farzan_61m
سلام .... حالت خوبن امیدوارم تو کارت موفق بشی
سلام
مرسی که به منم سر میزنی...ادامه بده نوشتن تو یه وبلاگ متفاوت رو!
اگه دوستی داری و میخوای رابطه ات روز به روز باهاش بهتر بشه پست آخر منو حتما بخون...خوشحال میشم
یه دنیا عشق
سلام.خوبی؟ شناختی؟
من برگشتم!
خواستی یه سری بزن.....
خلاصه این بندرعباس تا بخواد مسائل فرهنگیش ردیف بشه و این مشکلات حل بشه طول میکشه...ببینیم سالن جدید رو درست کنن چی میشه... با یه مطلب در باره قرص اکس بروزم.. سر بزن اگه مطلب قدیمی اومد refresh کن
سلام به مه سرازنی بدوپهلوم نه بهچه نتای
وبلاگم لینک اکونی
سلام و وقت بخیر
تیتر سوم انجمن وبلاگ نویسان متحد ایران: پاسارگاد سرفراز است تا زمانی که میهن پرستان ایرانی چون سدی در برابر کینه توزان تاریخ ایستاده اند. در تاریخ 24/6/84
شما نیز با ما این تیتر را در روز مذکور در وبلاگ خود بگذارید تا اعتراض خود را به تخریب پاسارگاد اعلام داریم.
سربلند و پیروز باشید
کامیرای عزیز سلام .از لطف شما ممنونم و خوشحالم که دوستان تازه ای پیدا کرده ام . من هم لینک شما را اضافه می کنم .موفق باشید .
سلام.
وای از تئاتری که دیالوگ طولانی و خسته کننده داشته باشه.
چه طاقتی آوردی نشستی تا تهش دیدی.
راستی من تعداد کم حضار رو جزو نقطه ضعفها به حساب نمیارم.
موفق باشی.
سلام /از آشنائی با شما خوشحالم /وبلاگ جالبی دارید امیدوارم موفق باشید/
بله با کمال میل . من لینک شما را گذاشته ام وبزودی لینک فتو بلاگ را هم اضافه می کنم .یکبار دیگر از عکس زیبایت ممنون.
چیزی که از همه چیز جالب تر بود .سماجت تیاتر هرمزگان و علی الخصوص محسن زهتابی برای اجرای عموم بود . وما که هیچ وقت برامون فرق نمی کنه تیاتر رو کجا می بینیم ؟ شاید یک روز توی خور یا یک جای دیگه اینکارو کردیم . البته اگه کتابخونه به سرنوشت فرهنگسرا دچار بشه .
آره کامیرا حل می شه فقط شونصد سال دیگه ;) :D
تیاتر هرمزگان سالهاست که بیمار است واین همان چیزی است که بارها و بیش از صد بار در مورد ان در مطبوعات نوشته ام اما کو گوش شنوا وامروز فقط مسیولین ما به دنبال بیتان کار هستند تا کیفیت نشریه صبا روز شنبه اینده را حتمن بخوان
به روزم
کامیرای عزیز !! خنده دار است و بعید از ما ! عده ای از بهترین دوستان کیشی من حتی پست من را تا آخر نخوانده و به خواندن موضوع کفایت کرده اند. حتی آن را هم درست نفهمیده اند. فکر کرده اند من می گویم هر کس به کیش برود روسپی می شود . یا یک مکان تفریحی جای بدی است و نباید باشد . و از ما بعید است که خوانش خودمان را کنار بگذاریم و به کامنت ها بپردازیم . پست من بازتابی از احساس متفاوتم در یک جزیره در چند کیلومتری ام بود . و هشداری که چشم هایم را باز نکردم تا ببینمش واتفاق افتاد . من انگشت به دهان به شما نگاه می کنم که برای موضوعی که نفهمیده اند و فهمیده اید من را می جوید .... هوه !!
موفق باشی
سلام دوست عزیز ..ممنون که به من سر زدی..سایت مفیدی داری..سعی میکنم اکثر اوقات به سایتت سر بزنم.
روزنامه صبا شنبه ی گذشته را بخوان
درباره فستیوال هر چه بوده نوشته ام
مرسی