امروز صبح یکی از بچه های محله که دوران دبیرستان باهم همکلاس بودیم بعد از مدتها اومد در خونه. کلی با هم حرف زدیم و از هر دری گفتیم. گفت که سربازیش رو تموم کرده و یکساله که بیکاره و ... حالا من مونده بودم این واسه چی اومده اینجا، حتما یه کاری داره که بعد از مدتها اومده دم در، اونهم اول صبح! خلاصه یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست!
بالاخره اصل مطلب رو هم گفت، گویا فردا صبح یک آزمون استخدامی برای یکی از ارگانهای دولتی هست و از من می خواست برم به جاش امتحان بدم! به همین راحتی! حالا هی از ما انکار و دلیل، هی از ایشون اصرار! می گفت به یکی دیگه گفته و قبول کرده، اما امروز زده زیرش! توی دلم گفتم اون بنده خدا هم گول رودرواسی رو خورده که قبول کرده!
از اونجایی که بنده از این جور رفاقت ها و مرام بازی ها سودی ندیدم، و چه بسا ضرر هم دیدم، خیلی رک و راست بهش گفتم که نه داداش! من نمی رم و حوصله درد سر هم ندارم! گفت چه درد سری؟ نهایتا می فهمند و برگه ات رو پاره می کنند و می گند برو... گفتم اگه جایزه هم بدند، من حال و حوصله این جور کارا رو ندارم!
القصه! وقتی این رفیق قدیمی ما دید شرایط اونطور که فکر می کرد نیست، گفت: باشه، حالا که نیومدی، اما باید قول بدی بعدا باهام زبان کار کنی.
گفتم: ای به چشم! ما مخلص رفقا هم هستیم!
.................................................................
پستی در مورد زلزله در بندرعباس نوشته بودم و از اداره برق گله کرده بودم. یکی از دوستان لطف کرد و پاسخی رو داد که شاید خیلی ها دنبالش باشند: موقع وقوع زلزله های ۵ ریشتری و بالاتر، انرژی و لرزش زمین باعث میشه برق نیروگاه به طور خودکار قطع بشه و اصطلاحا نیروگاه تیریپ (tirip) می کنه. اگر هم این اتفاق نیافته خسارت های سنگینی به نیروگاه وارد میشه و قطعات بزرگتر دچار آسیب میشند. نیروگاه هم برق رو از شبکه سراسری می گیره و تا برق بخواد دوباره در شبکه جریان پیدا کنه مدتی طول می کشه.
ممنون از چوک بندر.