پیش در آمد
یک ایران داریم و یک هرمزگان، یک هرمزگان داریم و یک جزیره قشم و یک جزیره قشم داریم و مردم خونگرم و مهربانش که هیچ کجای دنیا مثال آنان یافت نمی شود. اگر باور ندارید بیایید از نزدیک بینید! این دیار گرم و شرجی، مردمی دارد از جنس همان شرجی و گرما، و این مردم هم آداب و سننی دارند باز هم درخور همین شرجی، همین گرما و همین دریا. در عین سادگی مرموز هستند و پر از رمز و راز، پر از حرف.
القصه! زندگی مردم هرمزگان، و به خصوص جزیره نشینان، به طرز عجیبی با شادی عجین شده است، با ریتم، با ساز و با دهل، با رقص. به طوری که حتی در مراسم عزاداریشان نیز رد پای ریتم و هارمونی و رقص دیده می شود. از مراسم عصوا و رزیف خوانی پیش از این برایتان گفته بودم، حال می خواهم از "نوروز صیاد" بگویم، یکی از دیگر از زوایای زندگی این مردم، که شاید صدایش تا اخبار شبانگاهی بیشتر نرسد، اما رگ و ریشه اش خیلی بیشتر از این حرفهاست!
در آمد
اول مرداد هر سال «نوروز صیاد» نام دارد و این روز آغاز فصل گرماست. یعنی یک سال صیادی چرخیده و فصل صید تمام شده است. نوروز صیاد از مراسم آیینی و زیبای ساحل نشینان قشم است که هر سال در یکی از مناطق صیادی جزیره قشم برگزار میشود. در این روز روستانشینان جزیره نباید، هیچ نوع ماهی یا غذای دریایی دیگر صید کرده و یا بخورند. زیرا معتقدند که در نوروز صیاد، ماهیان در دریا آزادند تا نسل خود را پربار کنند. آنها لباسهای کهنه را به آب انداخته و لباسهای رنگی میپوشند و درهای خانه هایشان و تنه درختان را با رنگ قرمز تزیین میکنند و دعای نوروز میخوانند. این مراسم گرچه از نسل های گذشته تا امروز به یادگار مانده اما آنقدر محدود شده که باید برای حفظ و احیای این سنت زیبا چاره ای اندیشیده شود.
صبح زود، همه زنهای روستایی که مراسم در آنجا انجام می شود، به دریا می روند و بعد از آب تنی سریع به خانه می روند تا غذا درست کنند و جای خود را به مردان و بچه ها و جوانان می دهند. دیدنی است! خیلی دیدنی است! هزار تا بچه فسقلی و قد و نیم قد که ساحل دریا را تصرف کرده اند و با شادی و خوشحالی مشغول بازی و شنا هستند! بعد از آن مردم با غذایی که درست کرده اند راهی جزیره بکر و زیبای هنگام می شوند تا ساعتی را به تفریح در کنار خانواده بگذرانند، چیزی شبیه به سیزده به در خودمان! راستی، نوروز صیاد امسال در روستای صلخ انجام شد.
پایان...
نوروز صیادان ما هم تمام شد. خیلی از مراسم و آیین ها هستند که به دست فراموشی سپرده شده اند و این مراسم هم سال به سال کمرنگ تر می شود. امیدوارم با حمایت های مدیریت منطقه آزاد و مسئولین، نمایشگاه های تخصصی و فعالیت های فرهنگی زیادی که همزمان با این مراسم صورت می گیرد ادامه و افزایش یافته تا از سویی این مراسم و مراسم مشابه با قوت و رنگ و بوی بیشتری اجرا شده و همچنین از سویی جاذبه های توریستی زیادی فراهم شود.
بسیار کامل و پر محتوی . من که واقعا استقاده کردم
سپاس از شما
سلام استاد
اطلاعات خیلی خوب و در واقع دست اول برای نسل جوان هرمزگان و ساکنین غیر بومی استان عزیزمان می باشد امید واریم در اینده هم گزارشی و یا اطلاعاتی در سایر زمینه های مربوط به استان در وبلاگ ارزشمندت بخوانیم به روز باشید.
مفید بود. سربلند ...
Hi kamira
once again I'll say thank you for nice introduction of some part of our forgotten calture,particularly the nice taken photo of this happy malnourished kid tells a lot .take care champ .
سلام ...مثل همیشه خوب ...
کامیرا, دست مریزاد . ما رو کشوندی به نمی دونم شاید 15 سال پیش وقتی که برای اولین بار نوروز صیاد را دیده بودم ( اگر حافظه یاری کند سوزا بود انگار ). اما یک سوال چون من تصویری از نوروز صیاد را کرده ام خمیر مایه یکی از مثلا داستان های کوتاهم , نکته ای از ان روز یا اینکه یادم مانده یا اینکه توهم هست . یعنی به قول امروزی تر ها مرز بین واقعیت و خیال گم شده ست تو درک نکته ای که سوالت میکنم . ظاهرا اون چند روزی که به این مناسبت ما رفته بودیم قشم , حول و حوش اوایل مرداد بود و هوا نا خواهر بود و بزن و بکوب و شادی را موکول کرده بودند به دریای بهتر . فکر کنم مصادف شده بود با 14 ماه قمری. این دو تا ارتباطی با هم دارند یا اینکه ما شناسنامه مون کهنه شده ؟ ولی دوباره دست مریزاد.
تا جایی که من اطلاع دارم فکر نمی کنم این مراسم ربطی به ماه قمری داشته باشه. چون هر ساله به قولی اول فصل گرما این مراسم اجرا میشه. حالا از لحاظ تقویم اول فصل گرما تیر ماه هست، اما اگه به مراسم سالهای گذشته نگاه کنی هر ساله اول مرداد این مراسم اجرا میشه. امسال هم ۳۰ تیر این مراسم اجرا شد. در واقع صیادان به استقبال ماه مرداد که اوج گرما هست می رند و خودشون رو محدود به تاریخ و تقویم نمی کنند.
کامیرا بابا چوب کاری کردی, جدی می گم, خجالت می کشم وقتی می بینم این داستان گسسته و پریشان را در کنار کار های رئالیستی خودت و دیگران گذاشته ای . در قست نظرات همین داستان چند خطی توضیحی برات نوشته ام که دوست دارم بخونیش . ازت ممنون که حوصله خواندن این چیزها رو داری.
برایم تازگی داشت افرین که به این سنت قدیمی پرداخته اید.موفق باشید
ای کاش دست من رو هم می گیرفتید و می بردید . خدا می گفت بد ؟؟؟
به هر حال فیلمش رو دیدم . به قول خودت این اولین سنتی نیست که دارد به دست فراموشی سپرده می شود .
...
سلام دوست گرامی از اینکه به وبلاگم سرزدی ممنونم البته من شما رو هنوز نشناختم و البته خیلی دوست دارم بشناسم
با وجود اینکه تا حالا به هرمزگان نیومدم ولی علاقه زیادی دارم که این منطقه رو بهتر بشناسم به ویژه بندر لافت که تصاویر زیبای زیادی از اون رو دیدم . من هم با شما موافقم که خیلی از این آداب و رسوم اصیل این منطقه رو به نابودیه ولی باید مانع این کار شد باز هم بنویس و در شناخت دیگران از این منطقه گام دیگری بردار
موفق و موید باشی
مهم نیست چند بهار را در کنار هم زندگی کنیم.مهم این است که چند لحظه بهاری زندگی خواهیم کرد
سلام بهت تبریک میگم وبلاگ زیبایی داری امیدوارم همیشه به هر چی ارزوشو داری برسی
راستی خوشحال میشم اگه به اسمون من هم سر بزنی و با نظرت اونو ستاره بارون کنی.
بسیار زیبا. عکس عالی است. استفاده کردم.
منتظر پست های جدید شما هستم.
پایدار باشید.
بنویس کاکا که خاش انویسی و خاش عکس اگری
سلام
جالب بود..تا حالا نشنیده بودم.........
واقعاْ عکس جالب و با کیفیتی گرفتین......عکاس هستین؟
خوشحال میشم به منم سر بزنین
کامیرا جان. سلام. طبق معمول سوالی و مزاحمت. کتاب ایینه و اواز تالیف کیست و کدام انتشاراتی ؟ می شه لطف کنی ISBN کتاب رو برام بنویسی . کاکا قربون قدت .
خاش ادنوشتن و خیلی جالب هسته
سلام.چرا متن جدید نمیذاری عزیز.بروز شدی خبرم کن.
خیلی استفاده کردم
خیلی جالبه که ما که بومی اینجا هستیم از خیلی چیز ها و رسم های زیبای خودمان کهدیگران قارت کردن نداریم تا بیش از بیش به شهر عزیزمان افتخار کنیم