"اگر می خواهی کاری را انجام بدهی که هیچوقت انجام نداده ای، باید تبدیل به آدمی بشوی که هیچوقت نبوده ای."
احساس می کنم که دارم تبدیل به آدمی می شوم که هیچوقت نبوده ام. و اما دلیلش انجام دادن کاری که در قبل انجام نداده ام نیست. نگار دو سه سانتیمتر قد کشیده ام و این قد کشیدن باعث شده چیزهای بیشتری را ببینم، صداهای متفاوت تری را بشنوم، احساس های دیگری را درک کنم و ... در کل تغییر کنم. می گویند تغییر در چند ثانیه است، و این روزها مدام به عقب بر می گردم تا ببینم آن چند ثانیه کی و کجا بوده؟
همه چیز برایم جدید است، انگار پوست انداخته ام، حتی این وبلاگ با این رنگ و رویش هم تازه است. همه چیز را جور دیگری می بینم، مثل روزی که تصمیم گرفتم عکاس را شروع کنم، دوربین نداشتم اما روزی سی چهل تا سوژه می دیدم و در ذهنم ثبت می کردم و اینطوری شد که دنیا را جور دیگری دیدم. از زاویه منظره یاب دوربین!
این بار فرق می کند گویا! قضیه فقط دیدن نیست، این روزها معنای کلمه فشار را بیشتر از هر روز دیگری درک می کنم. و اما بین همین شلوغی و دربدری لذت را با تمام حس کردن هم چیز دیگری است! حتی برای لحظاتی کوتاه! چیزی مثل یک افق جدید به رویم باز شده است، مثل یک نسیم خنک، چه می دانم از این جور چیزها!
بندرعباس سیتی حسابی خاک گرفته، بعد از اینکه بندرعباسی سیتی دات کام را در اثر سهل انگاری یکی از شرکت های ثبت دومین برای همیشه از دست دادم، تعدا بازدید کننده به شدت کاهش پیدا کرد، تا الان که خودم هستم و خودم. مثل روز اول. و اما این اصلا مهم نیست. لاقل برای خودم. به لوگوی بالا نگاه می کنم، دست ناخدا درد نکند با این طراحی زیبایش که دلم نمی آید با هیچ چیز دیگری عوضش کنم!
......................................................
فیلم پیانیست را تازه دیدم و لذت بردم. در واقع خیلی لذت بردم! آنقدر غرق فضای رئال فیلم شدم که همین باعث شد دوبار آن را نگاه کنم. فیلمبرداری عالی است، اگر خیلی بی رحم باشیم باید بگوییم لاقل خلاق است. فیلم، روایتی از یک خانوادهی یهودی است که در جنگ جهانی در لهستان به سر می برند. یهودی ها گله گله در صحنه های خشن که به بی پروا به بیننده نشان داده می شوند، توسط آلمانی ها کشته می شوند و هر چه به انتهای فیلم نزدیک می شویم پی به ذات تقریبا نژاد پرستانه کارگردان می بریم، اما همه چیز در ده دقیقه پایانی فیلم مشخص می شود! هیچ تعصب نژاد پرستانه ای در کار نیست و تنها واقعیت است که به تصویر کشیده شده است! و اگر هم جایی در فیلم هست که فکر می کنید تفکر خاصی پشت این پلان یا صحنه بوده اشتباه می کنید! چون داستان فیلم واقعی است و هر چه می بینید واقعیت محض است و بس!
یک صحنه در این فیلم اشک من را در آورد و آن هم جایی بود که افسر آلمانی با "اشپیلن" که شخصیت اول فیلم و یک یهودی است روبرو شده و به جای کشتنش از او می خواهد که پیانو بنوازد و ...
از فیلم هایی است که حتما باید ببینید.
سلام
اینکه لوگوی شما زیباست شکی درش نیست مثله خودته
ما فقط فیلم ساخت وطن نگاه میکنیم
اون هم از نوع سانسور شده
موفق و پیروز باشی
در این ماه مبارک که ایران اسلامی و ملت شیعه در محاصره یهودیان است باید از تبلیغ فیلمهای غیر اسلامی برهیز کرد خصوصا که قوم یهود با شیعه اثنی عشری در جنگ است.نباید فراموش کرد که کشتار یهودیان ساخته برداخته اسرائیل میباشد
دوست عزیز، چه تبلیغی؟ شما واقعا نفهمیدید که من فقط یک فیلم را نقد کردم و نه چیز دیگری؟
در ضمن، واقعیت یکی است، دو تا نیست. بهتر است سرمان را در برف فرو نکنیم.
ممنون از نظرتان.
کامیرای خوب.
دوس دارم من ظورتان را از «واقعیت یکی است، دو تا نیست. و بهتر است سرمان را در برف فرو نکنیم.» بدانم.
می توانم؟
خواهش می کنم.
منظورم همین دو جمله ای بود که گفتم. یعنی واقعیت یکی است، حتی اگر "ما آدمها" از زوایای مختلف آن را ببینیم و به شیوه های مختلف درکش کنیم. پس بهتر است برای یافتن صحیح ترین زاویه تلاش کنیم.
از لطفتان سپاسگزارم.
زنی از تاریخ
من سراغ دریچه ای می روم که روبه افقی سبز گشوده می شود
به پیشواز کبوتری سرخ که از خاکسترش گل می روید
من از سمت ستاره ها به پیشواز مردی خواهم رفت
که با تمام ابعاد کج و معوج خیالش ، قابل پرستش است
و عاقبت به انتظار کسی خواهم ماند که با سکوتش سخن می گوید
من کسی هستم که با خود ققنوس سوقات می برد
و تنها آرزویش این است که باورش کنند
و در پایان قصه ...
پشت تمام این دریچه های خیس ،
یک افق به سمت پنجره تنهایی من سبز می شود ...
وقتی که باران با تمام قطراتش انتظار مرا باور کند .
من ثبت خواهم شد در تاریخ:
زنی از جنس باران ...
خیس خیس ...
به نتظار مردی بود دستفروش...
که در خیابان تلخ تنهایی ، کبوتر سرخ می فروخت .
من
ثبت خواهم شد ،
"در تاریخ"
http://hoora.berahma.mihanblog.com
سلام
با کمی تاخیر و طلب پوزش
تولدت مبارک...بیا شمعها را فوت کن که ۱۰۰ سال زنده باشی
فیلم پیانیست را پارسال از ماهواره دیدم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم واز این فیلم واقعی و تلخ لذت بردم صحنه های تکان دهنده ای داشت از واقعیتهای جنگ جهانی دوم...
موفق باشی همشهری
ممنون. خوشحالم کردی. موفق باشی.
مدتی است در نوشته هایت نوعی پراکنده نویسی و سر در گمی میبینم.شما باید تکلیف مخاطب را روشن کنی که قرار است در این صفحه چه بخواند و در جستجوی چه متنی باشد.اینگونه است که ......
دوست عزیز،
بایدی در کار نیست، اینجا هم ستون روزنامه نیست که تکلیف مخاطب روشن باشد. ماهیت وبلاگ به عنوان یک محیط کاملا شخصی یعنی هر زمان از هر چیزی نوشتن، حالا اسمش را هر چه می خواهید بگذارید.
ممنون از نظرتان.
سلام
اگر برایت ممکن بود کمی ایستاده تر بنویس ...
سلام کامیرا و با اجازه.
شیر یا خط تو اول باید خودتو ثابت کنی که کدوم روی سکه هستی چون خیلی وقته که روی حوائی .مثلن می خوای به نحوی ثابت کنی که خبر نگاری یا جیزی حالیته که میگی در نوشته های کامیرا سر درگمی می بینی یا می گی باید این جوری واون جوری بنویسی برو یه فکری به حال شر و ور نویسی خودت بکن .
سلام دوست من. پیانو زیباست و واقعا نام با مسمایی دارد. اول باید فیلم را دید و بعد در رخوت صدای پیانو انسانیت را زمزمه کرد. از اینکه هر دوی ما از فیلم لذت برده ایم خوشحالم.
سلام کامیرای گرامی ، عادت مو کردن که بی شما با عکس ببینیم ، بخصوص عکسون دریایی ،
اطفاقا یک هفته پیش فیلم پیانو از همسایه مون گرفتیم که نگاه کنیم ولی دوستی ، گفت فیلم سنگینی است و پر از درد و رنج ، ما هم که مدتی تصمیم گرفته بودیم فیلم های ناراحت کننده نگاه نکنیم ، بدون این که پیانو دیده باشیم پس دادیم ، حال با خوندن نوشته شما دوباره می خواهم برم سراغ همسایه فیلم قرض بگیرم .
با مطلبی راچع به جنگ دریای پرتغالیها و انگلیسی ها در اطراف هرمز به روز هستم .
سلام کامیرای گرامی
در مورد اینبار قضیه فرق میکنه.... و از اینجور چیزا
منظورت رو دقیق نمیفهمم البته ی حدسی میزنم نمیدونم
در مورد بندر عباس سیتی دات کام واقعا ناراحت کنندست
من ادعا سن وسال نمیکنم ولی باور کن هر چی سن و سال آدم بالاتر میره آدم تنها تر میشه البته از نوع مجردش
تو تهران بودم ی جا حراجی فیلم بود اومدم فیلم پیانیست رو بخر م با چند تافیلم دیگه فروشنده گفت نه اینا فرق داره منم اومدم بیرون تا یارو ضرر کنه ولی با این تعریفت احساس میکنم من ضرر کردم
به به مهندس ارتباطات عزیز!
میگن چن روز پیش تولدت بوده . مبارکه. ایشالا ۱۲۳ سالگی رو جشن بگیریم.
سلام دوست عزیز و جدید من نمی دونم چرا اما احساس می کنم وبلاگهایی که مستقل از سرویس دهندهای رایگان فعالیت می کنند انگار رسمی هستند اینطوری بهتره! خاکی تره!!! البته خوب اونطوری هم دیگه یک چهاردیواریه اختیاره دیگه... به هر حال...
این فیلم رو دیدم واقعا قشنگه اما "فهرست شیندلر" رو هم حتما ببین به عقیده من از "پیانیست" قشنگتره.
موفق باشید
کنگره شعر و قصه جوان بعد از یک سال تاخیر امسال برگزار میشود اما....
اظهارات معاون فرهنگی ارشاد را بخوانید و قضاوت با شما...
معاون ارشاد:. این کنگره ها نه تنها تاثیر عمیقی بر عرصه شعر و داستان استان نداشته است بلکه عامل تضعیف شعر و داستان استان نیز بوده وی ادامه داد : ما امسال به این مقوله با دو رویکرد خواهیم پرداخت ، محتوا و تاثیر این کنگره بر جریان شعر و داستان استان که در حال حاضر دوران خمودگی و سکوت را طی می کند. امیرزاده در ادامه سخنان خود به تشریح محتوای کنگره سالجاری پرداخت و گفت: با توجه به سال پیامبر اکرم (ص) امسال کنگره با دو موضوع سال پیامبر اعظم و آزاد برگزار خواهد شد و ضمن احترام به آثار ارسالی فراخوان مجددی خواهیم داشت. وی همچنین یاد آور شد: امسال از تعداد کمتری از هنرمندان دعوت خواهد شد چرا که در سالهای پیش دیدیم که شعرخوانی های طولانی باعث خستگی حاضرین و خالی شدن سالنها بود وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: استعداد یابی یکی دیگر از اهداف ماست و قبل از برگزاری کنگره از استعدادهای استان تست گرفته خواهد شد
سلام رفیق! هر جا باشی و با هر آدرسی، من که پیدات میکنم و میام. راستی از اون کوچولو چه خبر؟!؟!؟!
سلام من نقابدارم صدای من رو هر چند تهران ولی خیلی نزدیک تر از این حرفا می شنوید . توی این شهر اگر نقابدار هم که نباشی یه نقاب برات درست می کنن.
خوشحالم کردی.
سلام
وبلاگ زیبایی داری و مطالب جالبی آپ می کنی به من هم سر بزن منتظر حضور سبزت هستم موفق باشی بای
سلاااااااااااام وبلاگ زیبایی داری به منم سر بزن خوشحال می شم.
سلام دوست خوب... امیدوارم وبلاگتون روز به روز بهتر بشه.
بخشید شما سایت یا وبلاگی سراغ ندارید که مربوط به غذاهای بندری باشه؟
اکه سراغ دارید حتما منو در جریان بزارید
ممنونتوم میشم
یا حق
سلاااااااااام سلااااااااااام
خسته نباشید
من شما رو لینک می کنم و خوشحال می شم شما هم منو لینک کنید البته به اسم دختر رویدری
در پناه حق
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمه الله
میلاد امام رضا باب الحوائج
را به شما تبریک عرض مینمایم
التماس دعا موفق باشی خدانگهدار
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
چند وقتی ابود لینکتون امکرده ولی گویا شما بی ما جز ژیوندن خوتون قرار نادیتون
موفق بشی
البته در اینکه پولانسکی کارگردان یهود است هیچ شکی نیست...
اما بهترین صحنه به گمان من صحنه ای است که پیانیست از ترس لو رفتن مجبور می شود در برابر وسوسه ی نواختن نت ها را در هوا بنوازد!و انگشت هاش چه حریصانه هوا را چنگ می زنند!
سلام دوست عزیز . وبلاگ من دوباره فعال شد . لطفا به من لینک بده . مرسی
سلام
با سلام و خسته نباشید
آدرس وبلاگ شما نیز در سایت دریانیوز لینک شده است
لطفا آدرس سایت اطلاع رسانی دریا نیوز را در وب سایت خود لینک کنید
www.daryanews.ir
با تشکر: مدیریت پایگاه اطلاع رسانی دریانیوز
پیانیست را تقریبا دو سال پیش دیدم و خوشحالم ازاینکه برای شما هم همانقدر جذاب و تکانده بود بهترین صحنه اش برای من لحظه ای بود که پیانیست با انگشتانش در هوا پیانو میزد و این احساس چقدر زیبا و دردناک بود برای او که پیانویش را دیگر در اختیار نداشت اما احساسش صدای رساتری را در فیلم به نمایش می گذاشت انگار انگشتانش در تماس با هوا همان صدا و حس را به او می داد ...
سلام دوست من
اگر در شب به خاطر از دست دادن خورشید گریه کنی، ستاره ها را نیز از دست خواهی داد ............
واقعیتهای زندگی گاه به دست خود ما بوجود می آید و کیفیت آن بستگی به اندیشه ی ما خواهد داشت. سرزنش خود،خود باروی را کاهش میدهد. با ایجاد تصورات مثبت از خود و بالا بردن روحیه ی شکست ناپذیری، واقعیتهای ثابت و جدیدی در زندگی خود ایجاد خواهیم کرد. چرا که ما در نوع خود منحصر به فرد هستیم و همتایی نداریم ما در اندازه ی خود قوی و نیرومندیم به قدر خود باهوش و دانا هستیم. در حجم خود ظاهری زیبا داریم و خود را باور داریم چرا که در کارهایی که تصمیم به انجام میگیریم موفق هستیم
لذت ما را نرسید...
http://www.atrebaharnaranj.persianblog.com/ با یک کلیپ زیبا از مراسم خداحافظی ناصر عبداللهیup شد . از دستش ندین ... وبلاگ یه کم سنگین شده ولی ارزش دیدن داره ...
زیبا نوشته ای وتمام زیبائی هارا برایت ارزو میکنم موفق باشید
حسن
سلام...این نوشته واقعا با سایر نوشته هاتان فرق داشت...چون خودم تو این حس قرار گرفتم خوب می دونم چی گفته اید...خوشحالم که خودتان قد کشیدید تا بالاها را ببینید و کسی چهارپایه زیر پایتان قرار نداده...یادمه هر وقت از این تغییرات برای کسی میگفتم میگفت حتما عاشق شدی... اما من به شما اینو نمیگم چون جنس نوشته ات را میشناسم فقط امیدوارم از جمع گریزون نشوی و هرگونه افسردگی که گاهی نشات گرفته از چنین دگرگونیهاست از خودت دور کنی... این نوشته شما شبیه به اولین عکسیست که با موبایلتان گرفته اید...