بارش بارون به مدت چند روز پشت سر هم حال و هوای تازه و رومانتیکی به بندرعباس سیتی و مردمش داده ، به نظر میاد مردم یه سری تغییراتی داشتند ...
پرده اول : خارجی ، روز ، حیاط دانشگاه مازاد بندرعباس ؛
عجب هوای ملسی ! به شدت دونفره و دانشجویی ! امتحانا که تموم شده ، دخترای شهرستانی هم که بلیتشون توی ترمینال رزرو شده که برای تعطیلات فرجه برند ولایت ، تا حرکت اتوبوس هم چند ساعتی وقت هست ! کامبیز و کامران و... هم که هستند پس تا وقت هست بزن بریم گردش علمی ! عجب شور و شوقی راه افتاده بین قشر آینده ساز دانشجو ...
پرده دوم : خارجی ، ظهر ، مرکز شهر ؛
بارون باعث شده که آب توی خیابونا جمع بشه و حرکت ماشین ها کند بشه و از طرفی آب گل آلود روی عابران محترم ریخته بشه ، رانندگان محترم تاکسی به هم فحش خواهر مادر میدند و هر کدوم معتقدند که بقیه راننده ها یک عدد "گاو" بیش نیستند و اصلا چرا باید اداره راهنمایی و رانندگی به یه گاو گواهینامه بده ؟ عده خاصی هم هم شدیدا بر این عقیده هستند که علت جمع شدن این همه آب همین آخوندها هستند و اصولا اینکه ایران نرفت جام جهانی تقصیر همین آخوندها بود ! بحث سر مسائل و مشکلات موجود بالا می گیره...
پرده سوم : خارجی ، شب ، خیابان؛
بارون هنوز بند نیومده ، تردد افراد پیاده هم زیادتر شده .رانندگان محترم هم محو ریزش قطرات ریز روی شیشه های ماشینشون هستند و با احتیاط کامل مواظب هستند که توی اون مماس بازار ماشینشون به ماشین بغلی اصطلاحا مالیده نشه ! شیشه‌های ماشینها همه بخار گرفته و شهروندان عزیزاحتمالا اون تو دارند اخبار رادیو فردا یا یه چیزی شبیه به اون رو گوش میدند ، و پلیس های سر چهار راه دلشون برای خونه و بخاری گرم لک زده ...
پرده چهارم : داخلی ، شب ، خانه شهروندان؛
صدای ریزش آب از ناودون یعنی اینکه بارون هنوز بند نیومده ، سقف خونه‌های زیادی توی محله‌های قدیمی بندر هست که چکه می کنه. تلویزیون یا یه چیزی شبیه به اون اعلام می کنه که چهار میلیون تومن هزینه بلیط شرکت کنندگان در جشنواره سراسری شعر خلیج فارس شده ، مردم به همراه کانون گرم خانواده نشستند ...
پرده آخر : بندرعباس سیتی.
اگه همینطور پیش بره فردا همه سفرهای دریایی از بندر به قشم و بلعکس کنسل میشه و این یعنی ضد حال برای قشر دانشجو ! عوضش جشنواره شعر توی یه فضای رومانتیک شروع میشه . سقف ها هنوز چکه می کنند ...