بندرعباس سیتی

نگاه روزانه من به شهر بندرعباس و هرمزگان - بندرعباس سیتی

بندرعباس سیتی

نگاه روزانه من به شهر بندرعباس و هرمزگان - بندرعباس سیتی

غارنشینی یا کپر نشینی، مسئله این است

خبر کشف قبیله ای غارنشین در عنبرآباد جیرفت شوکه ام کرد! چطور ممکن است؟ چرا بعد از این همه سال تازه باید همچین جایی پیدا شود؟ مانده ام قدرت پروردگار را تحسین کنم یا گریه کنم به حال خودم و به حال کشورم؟ که بعد از این همه سال قومی در منطقه ای از آن پیدا شده که برهنه هستند و از شاخ و برگ درختان تغذیه می کنند؟

 

هنوز نمی توانم باور کنم... چون یک خروار سوال توی ذهنم تلنبار شده: مگر این مردم تا کنون از خانه و کاشانه شان بیرون نیامده اند؟ مگر اینها آب و غذا و امکانات نمی خواسته اند؟ مهمتر از همه، مگر کسی گذرش به آنطرف ها نیفتاده است؟ منبعی هست که جواب سوالاتم را در آنجا پیدا کنم؟

 

هنوز سوالاتم پاسخ داده نشده اند که نماینده جیرفت می گوید: "از جمعیت هفتصد هزار نفری جنوب کرمان، سیصد هزار نفر کپرنشین هستند و هنوز روستاهای کشف نشده در آنجا یافت می‌شود." و من یاد کپرنشین های استان خودم میافتم، خانه های کپری، مدارس کپری، زندگی کپری، و محرومیتی از زشت ترین جنس؛ کپر! یاد یوسف با آن نگاهش می افتم... اتفاقا یوسف هم در خانه کپری زندگی می کند! می خواهم فریاد بزنم چرا شلوغش می کنید؟ در استان من هم مردمی هستند که اگر چه عکسشان روی اینترنت پخش می شود! اما دست کمی از غارنشین های جیرفتی ندارند! اما صدایم از وبلاگم آنطرف تر نمی رود ...

 

من اعتراض دارم!

 

مگر جیرفت کجا است؟ همین شهر جنوبی کرمان خودمان. نه توی آفریقاست، نه آمریکای لاتین، نه استوا نه مصر و نه هیچ خراب شده ی دیگری. جیرفتی که تا امروز هر کس و ناکسی آمده، چنگی به زیر خاکهایش زده و هر چه از تمدن کهن و باستانی ایران به دستش آمده دزدیده و برده. آقا من اعتراض دارم! توی کشور من در ترمیم و حفظ آثار باستانی هم پارتی بازی می شود! همدان و بناهای تاریخی اش، شیراز و تخت جمشید با آن عظمتش کجا و جیرفت بخت برگشته و شهرهای زیر خاکش کجا!

 

یکی می گفت: رئیس سازمان میراث فرهنگی شهرستان ... از استان ... شبانه برای حفاری مناطقی در جیرفت می آیند. از قضا پلیس سر می رسد و درگیر می شوند و این آقای رئیس تیر می خورد. در هر حال آقای مسئول موفق به فرار می شود و فردای آن روز در بیمارستان شهید محمدی بندرعباس بستری می شود و بعد هم خیلی راحت به خانه و کاشانه و کارش!!! بر می گردد. بالا بروید و پایین بیایید این داستان واقعی است!

 

این از مسئول عزیز! آن هم از امنیت جاده هایش که شبانه جلوی راه چند نفر بی گناه را می گیرند و به رگبار می بندند تا حادثه ای تلخ به وقوع بپیوندند و بعضی ها ککشان هم نگزد...

 

حرف دیگری ندارم، اما کشف مردم غارنشین جیرفت زشت ترین اتفاق ممکن در سال 1385 خورشیدی و یک شکست بزرگ بود. شکسنی که سالهاست متحمل آن شده ایم...